مردها و خواستن بچه

حامد رحیمی پنجکی

۱ بازديد
چرا برخی مردان دوست دارند فرزندان زیادی داشته باشند؟ روان‌ شناسی تکاملی به علاقمندی مردها به فرزند زیاد پاسخ می دهد روان‌شناسی تکاملی و مطالعات اجتماعی نشان می‌دهند که میل به فرزندآوری زیاد می‌تواند ریشه در ویژگی‌های شخصیتی، گرایش به سلطه‌جویی، ساختارهای فرهنگی و حتی تاریخ ژنتیکی بشر داشته باشد. چرا برخی مردان دوست دارند فرزندان زیادی داشته باشند؟ روان‌شناسی تکاملی می‌گوید تفاوت‌های روان‌شناختی میان زنان و مردان، که ریشه در تفاوت‌های زیستی آن‌ها دارد، می‌تواند به تفاوت در تعداد فرزندان منجر شود. همچنین ممکن است گرایش‌های اجتماعی و سیاسی نیز با تعداد فرزندان در ارتباط باشند. محدودیت‌های زیستی زنان، فرصت‌های بی‌پایان مردان به‌صورت زیستی، زنان به‌طور طبیعی با محدودیت در تعداد فرزندی که می‌توانند در طول عمر خود داشته باشند روبه‌رو هستند. در حالی که مردان، از لحاظ نظری، می‌توانند صدها فرزند داشته باشند. روان‌شناسان تکاملی (هرچند نه بدون مناقشه) معتقدند که این تفاوت، عامل شکل‌گیری استراتژی‌های متفاوتی برای تولیدمثل در مردان و زنان شده است. به‌طور کلی، مردان از نظر زیستی گرایش بیشتری به تعدد رابطه و تولیدمثل گسترده دارند، زیرا با این روش، می‌توانند ژن‌های خود را در نسل‌های بیشتری پخش کنند. در مقابل، زنان معمولاً منابع خود را بر تعداد محدودی فرزند متمرکز می‌کنند—فرزندانی که اطمینان دارند واقعاً فرزندان خودشان هستند. البته منتقدان این نظریه‌ها می‌گویند که این دیدگاه‌ها بیش از حد زیست‌محور و جبرگرایانه هستند و نباید از نقش فرهنگ و تربیت در شکل‌گیری این رفتارها غافل شد. مثال تاریخی: پادشاه خون‌ریز مراکش در مقاله‌ای دانشگاهی، «دوروتی اینون»، روان‌شناس سابق دانشگاه کالج لندن، به مردی به نام اسماعیل خون‌ریز، امپراتور مغرب (۱۶۷۲–۱۷۲۷) اشاره می‌کند که گفته می‌شود ۸۸۸ فرزند داشته است! او حدود ۵۰۰ زن حرم‌سرا و چهار همسر رسمی داشت. اینون با محاسبات دقیق نشان می‌دهد که حتی اگر تمام محدودیت‌های زیستی کنار گذاشته شود، برای رسیدن به چنین عددی، اسماعیل باید به‌مدت ۴۰ سال، روزانه با ۵ زن مختلف رابطه داشته باشد. بنابراین، ادعای واقعی بودن این عدد محل تردید است. آیا این مردان فرزندان زیاد را انتخاب می‌کنند یا جذب زنانی می‌شوند که چنین خواسته‌ای دارند؟ در رسانه‌ها، معمولاً فرض بر این است که مردانی مانند جانسون یا ماسک آگاهانه تصمیم به داشتن فرزندان زیاد گرفته‌اند. اما یک دیدگاه دیگر می‌گوید شاید این نتیجه انتخاب آن‌ها نباشد، بلکه نوعی زنانی جذب آن‌ها می‌شوند که می‌خواهند با چنین مردانی فرزندان زیادی داشته باشند. در مقاله‌ای با عنوان «مدل انگیزشی دوسویه برای تفاوت‌های جنسیتی در انتخاب شریک عشقی» آمده که برخی زنان—به‌ویژه زنانی که تصمیم گرفته‌اند تمرکز کمتری بر شغل و درآمد شخصی داشته باشند—بیشتر به مردان با موقعیت مالی و تحصیلی بالا گرایش دارند. در مقابل، برخی مردان با گرایش بالا به سلطه‌جویی اجتماعی (SDO)، یعنی رقابت‌طلبی و تمایل به بالا رفتن در سلسله‌مراتب اجتماعی، علاقه‌مند به زنانی با جذابیت فیزیکی بالا هستند. این زنان، در نگاه این مردان، نقش نوعی نشان افتخار یا نماد موفقیت را دارند. سلطه‌جویی و سیاست افرادی با گرایش SDO بالا، معمولاً طرفدار ساختارهای سلسله‌مراتبی هستند؛ یعنی دوست دارند که برخی گروه‌ها در جامعه بالا و برخی پایین باشند. این تمایل به سلطه، به‌ویژه در شرایط رقابت شدید یا کمبود منابع اقتصادی شدت می‌گیرد و معمولاً با نگرش‌های منفی نسبت به مهاجران یا اقلیت‌ها همراه است. جالب اینکه هم ایلان ماسک و هم بوریس جانسون در سیاست‌هایی دیده شده‌اند که در آنها نوعی نگرش خصمانه به مهاجران و رقبا وجود دارد. بازتولید ژن‌ها در مقیاس تاریخی مطالعه‌ای با عنوان «میراث ژنتیکی مغول‌ها» نشان داده که یک خط ژنتیکی مردانه، که به احتمال زیاد از چنگیزخان منشأ می‌گیرد، در طی ۱۰۰۰ سال گذشته به حدود ۸ درصد مردان در منطقه‌ای از چین تا ازبکستان منتقل شده است. نویسندگان این پژوهش معتقدند این الگو، نتیجه نوعی انتخاب اجتماعی جدید است که ناشی از رفتارهای چنگیزخان و فرزندانش بوده است—یعنی «خیلی زیاد رابطه داشتن»! درپایان بادی بگویم: ممکن است مردانی مانند ماسک و جانسون، به‌نوعی نسخه مدرن چنگیزخان باشند، که اگر ساختارهای فرهنگی و اجتماعی مدرن مانع آن‌ها نشود، می‌توانند به‌طور قابل توجهی در ترکیب ژنتیکی نسل‌های آینده تأثیر بگذارند. اما خوشبختانه دیگر خبری از حرم‌سرا و یورش‌های اسب‌سوارانه نیست—وگرنه شاید آینده ژنتیکی بشر کاملاً در اختیار چنین مردانی قرار می‌گرفت.
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.